۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

مجید توکلی در سلولت خوش باش ، ما هم این بیرون خوشیم.

مجید عزیزم، خیالت از این بیرون راحت باشد که ما قطعا پیروزیم. دوست داشتم یک روز می تونستی یه سری تو بالاترین بزنی اونوقت می دیدی که پر بیراه نمی گم. می دیدی که همه ما نشستیم و مطمئنیم ابر و باد و مه و خورشید و فلک دارند دست به دست هم میدن تا ما پیروز شیم.چه کاریه که ما خطر کنیم؟

.نمی دونی تحریمها داره سخت تر میشه، روسیه با رژیم یه ذره چپ شده، اختلافات داخلی نظام به شدت بالا گرفته، اسراییل تهدید به حمله کرده، کشورهای عربی موافق جنگ شدند، امارات 41 حساب بانکی ایران را بسته، گرونی بیداد می کنه، هدفمند کردن یارانه ها هم چند وقت دیگه شروع می شه و خیلی بحرانهای دیگه برای نظام بوجود اومده. حالا خودت به ما حق بده چه نیازیه با این شرایط خودمونا به زحمت بندازیم. غصه خودت را هم نخور بالاخره چند نفر مثل خودت باید قربونی می شدند تا یه چند وقتی جنبش گرد و خاکی بکنه.

مجید جان ببخشید به خودم طعنه می زنم. خیلی وقتها به تو و زید آبادی طبرزدی و...فکر می کنم و از خودمون خجالت می کشم.وقتی به تو فکر می کنم که در سلولت و در روز 22 خرداد انتظار داشتی صدای اعتراض ما به گوش شما هم برسه و روحیه بگیرید و خستگی طاقت فرسای زندان وشکنجه از تنتون در بیاد و ما استقبال نکردیم عرق شرم بر پیشونیم می شینه. روز 18 تیر هم که دیدیم چه شد! یک زمانی در همین بالاترین می گفتند در روزهای راهپیمایی حکومتی دیگر نمی شود کاری کرد. روزهای غیر حکومتی را هم دیدیم! روز قدس هم در پیش است و این روز هم که حکومتی است و تکلیف ما معلوم!

مجید عزیز، نکند یک وقتی با خودت فکر کنی ای کاش زندگیت رابرای این مردم خراب نمی کردی. زندگی ما خرابه که غرق در روزمرگی هستیم. مجید جان، مجید توکلی شدن لیاقت می خواهد.خوشا به سعادتت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر